جدول جو
جدول جو

معنی آب یخ - جستجوی لغت در جدول جو

آب یخ
(بِ یَ)
آبی که در آن یخ افکنده و سرد کرده باشند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب رخ
تصویر آب رخ
آبرو، شرف، اعتبار، ارج و قدر، نیک نامی، برای مثال خاقانیا زنان طلبی آب رخ مریز / کآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند (خاقانی - ۸۶۰)
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
نام محلی از توابع قزوین، کنار جادۀ طهران، میان ینگی امام و قشلاق بفاصله 65800 گز از طهران. این قریه دارای معادن ذغال سنگ است بدرۀ کوچکی واقع در شمال غربی بفاصله 4000 گز. زغال سنگ آب یک دارای 7500کالری حرارت است و بسهولت به کک تبدیل تواند شدن
لغت نامه دهخدا
(بِ رُ)
اعتبار. جاه. آبرو:
آب رخ زآب پشت بگریزد
کآب پشت آب رویها ریزد.
سنائی.
در جستن نان آب رخ خویش مریزید
در نار مسوزید روان از پی نان را.
سنائی.
خاقانیا ز نان طلبی آب رخ مریز
کآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند.
خاقانی.
- آب رخ بردن کسی را، آبرو ریختن او را
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب رخ
تصویر آب رخ
اعتبار، جاه، آبرو، شرف
فرهنگ لغت هوشیار